زبان دریا
25 آذر 1393 توسط ابی ارام
گفتي نمي خواهي که دريا را بلد باشي
اما تو بايد خانه ي ما را بلد باشي
بندر هميشه لهجه اش گرم و صميمي نيست
بايد سکوت سرد سرما را بلد باشي
يعني که بعد از آنهمه دلدادگي بايد
نامهرباني هاي دنيا را بلد باشي
يعني بداني ” …مرد در باران ” کجا مي رفت
يا لااقل تا ” آب - بابا ” را بلد باشي
حتي اگر آيينه باشي، پيش آدم ها
بايد زبان تند حاشا را بلد باشي
يعني ببيني و نبيني!…بشنوي اما…
يعني… زبان اهل دنيا را بلد باشي
چشمان تو جايي است بين خواب و بيداري
بايد تو مرز خواب و رويا را بلد باشي
بانوي شرجي! خوب من! خاتون بي خلخال!
بايد زبان حال دريا را بلد باشي